سخنی با خود
بعضي فكرها و حرفها بديهي وآشكار اند اما انگار هميشه گُم اند و نميدانم چرا با فراموشي رابطه اي تنگاتنگ دارند، راستش ميدانم چرا….
افكار و حرفهاي زيبا…..
حرفهايي كه دليل بودن، زندگي و عمر وميزان ارزش انسان هستند.
بپرس از خودت در اين دنيا چه مي كني و دليل بودنت چيست؟
مگرنه اين است كه هر روز عاشورا و همه جا كربلاست، پس شهادت تو كجاست؟ عزت وسربلندي تو كجاست؟
اگر در دنيا به دنبال رضايت خدا وياري امام عصر خود نباشي، بايددنبال چه باشي؟ بايد به كجا برسي؟
همان خدايي كه در اوج بلا او را مي خواني وهمان امامي كه در پيچيدگي هاي دنيا ظهورش را آرزو داري.
چرا فراموشمان مي شود كه پيامبر اكرم حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) بابندگي خدا به بالا ترين درجه انسانيت رسيد.
چرا فراموش مي كنيم در اين دنيا دو راه بيشتر نيست، خير وشر، كه اگر يكي را نرويم ناگذير ديگري را مي رويم.
گويند اسلام ودين، حرف هايي ميزنند كه تكراري شده است؛ مگر دين غير از خوبي و نيكي وزيبايي است، مگرخوبي و نيكي تكراراي مي شود.
مگر نمي دانيم كه همه عمر در حال امتحان و آزمايش ودرحال جهاد اكبر(جهاد با نفس اماره و شيطان رانده شده) هستيم.
چرا در دنياي فاني و بي ثبات و زود گذر كه براي تلاش و كاشت خلق شده به دنبال راحتي مي گرديم.
چرا باور نداريم، كسي منتظر ماست،و براي إنا عليه راجعون و عند ربهم يرزقون خلق شده ايم.
چرا فراموش مي كنيم كه خود بايد، خود را بسازيم و بودن امام معصوم به تنهايي دليلِ به سعادت رسيدنِ ما نيست.
چرا مخاطب آيه صمٌ بكمٌ عميٌ فهم لا يعقلون شده ايم.
(آيا كسي هست كه خير خود را نخواهد؟!)
آيا كسي هست که در اين دنيا معجزه به چشم خود نديده باشد؟،معجزاتي كه در طول زندگي انسان رخ مي دهدو انسان را شايد براي لحظه اي به خود آورد ولي به راحتي به فراموشي سپرده مي شوند.
(شهيدان به بهشت رفتند، ما به كجا مي رويم؟)
(آن بهشتی که در آن لقاء الله است.
آن بهشتی که در آن همنشینی با اولیاء الله است.
آن بهشتی که جاودان است و زیبایی هایش 99 برابر زیبایی های دنیاست.)
آیا حاضری به خاطر این دنیای فانی از آن بهشت چشم پوشی کنی؟!!!!!
صفحات: 1· 2